دگرناپذيرى، خودشيفتگى و كينه‌ورزی ابزار و مصالح اساسى بناى ناميمون و -شوربختانه- بالابلند آدمكشى هستند. توفير چندانى ندارد؛ چه صدام حسين در پس شعار «أمة عربية واحدة» در حلبچه پنجهزار عُمَر خاور را با گازهاى غربيان مسموم كند؛ چه آدولف هيتلر در پس شعار برترى نژاد نازى، يهوديان را در اتاقهاى گاز خفه كند؛ چه بوشها و رامسفلدها در پس شعار صدور دموكراسى به خاورميانه ميليونها افغان و عراقى را به كام مرگ كشانند؛ چه داعش در پس توهّم خلافت، ايزديهاى بی‌پناه و البتّه هزاران مسلمان هم‌كيش خود را از دم تيغ بگذراند؛  چه خلبانان روانپريش پرواز مرگ با شعار غرب‌ستيزى و انتقام‌جويى، مسافران بی‌گناه خود و ساكنان مبهوت برج‌هاى واشنگتن را در ١١سپتامبر ٢٠٠١ قربانى سازند؛ و چه جمعى ميليشياى نژادپرست در پس نقاب انقلابى‌گرى، بی‌گناهان قارنا را در سپتامبر ١٩٧٩، به خاك و خون بكشند؛ چه شارونها و نتانياهوها در كسوت مظلوم‌نمايى قوم يهود، دهها جنايت خونبار را از صبرا و شاتيلا و ديرياسين و تل زعتر و غانا و غزّه و... رقم زده، اشغالگرى، آدمكشى و ددمنشى خود را با سلطه بر صنعت رسانه با شعارهاى شيك بزك كنند؛ چه سيسى باشد و با وقاحت تمام، «الإرهاب المحتمل» را بهانه‌ی برانداختن نخستين رئيس‌جمهور غيرنظامى منتخب ملّت و كشتار فجيع ميدان رابعه‌ی قاهره كند؛ چه تروريسم عريان صليبى، اسلحه‌ی يك جنايتكار را راهى مسجد مهاجران بى‌پناه «كرايست چرچ» زلاندِنو كند و با خشابهاى منقّش به نام جنگ‌سالاران صليبى نفَس‌هاى پنجاه نمازگزار را برچيند؛ و چه .. و چه .. و چه ..! ديو پليد خودخواهى و دگرستيزى در پس همه‌ی اين تابلوهاى مخوف نهفته است.

زمانى می‌توان به فردايى بهتر براى بشريت اميد بست، كه معيارهاى دوگانه كنار گذاشته شوند و از حلبچه تا مساجد كرايست چرچ، از صبرا و شاتيلا تا قارنا و قلاتان، از برجهاى دوقلوى واشنگتن تا عفرين و كوبانى، از درعا و حمص وحلب تا ضاحيه و صور و صيدا، از ميدان لؤلؤة منامه تا ميدان تحرير قاهره و... همه و همه به يك ديد و تنها با ملاك انسانيت تحليل و ارزيابى شوند. تا آن روز راه درازى در پيش است و اگر كنشگرانه نجنبيم رويدادهاى تلخترى مارسها و سپتامبرهاى سياهتر را رقم خواهند زد.